جوک باحال | ||
|
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:34 ] [ sanaz ] [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:26 ] [ sanaz ]
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:23 ] [ sanaz ]
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:20 ] [ sanaz ]
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:17 ] [ sanaz ] [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:15 ] [ sanaz ]
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:13 ] [ sanaz ] [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:8 ] [ sanaz ]
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 23:3 ] [ sanaz ] [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 22:57 ] [ sanaz ]
یعنی ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ :|
**********
سر کلاس تنظیم خانواده استاد گفت: کسی اینجا متاهله؟ یکی از بچه ها گفت : من! همه یجوری برگشتن نگاش کردن در این حد که طرف گفت: خب باشه طلاقش میدم..!!
**********
ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮﯼ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺍﯾﻦ
**********
ﺑﺎباﻡ ﻣﯿﮕﻪ ...
**********
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﻨﻮ ﭼﻘﺪﺭﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ
**********
دختره عمم زنگ زده میگه اینترنت ADSL مون نمیاد،
**********
سه تا چیز هست که هیچ وقت آدم نمیتـونه فراموششـون کنه …
**********
همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده… این چوب بستنی ها هست که دکتر ها می کنن تو حلق مریض کیم هاش رو کی خورده!؟
**********
غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟ گارسون : آره میگه : دونش بدین نمیره !
**********
تو فيلم هنديه يارو پرواز که کرد هيچي!
**********
کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!!
**********
من دیگه عادت کردم که بعضیا به سوراخ میگن سولاخ
**********
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن
********** وقتی مادرت تو رو در حالِ سیگار کشیدن ببینه
**********
حساب کردم عید 13 روز برم آنتالیا
**********
من بچه بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بزاره دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم!
**********
از پدران و مادران عزیز خواهشمندیم به ما نگید تنبل !
**********
دختر همکلاسی من تو دانشگاه :
**********
ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻮﺯﯾﺪﯼ ﻓﺤﺸﺖ
**********
من هروقت زمین میخورم به جای اینکه ببینم کجام داغون شده، فقط نگاه میکنم کسی نزدیکم نباشه!
**********
دانشجویان عزیز:
**********
تو اتاقم داشتم با آهنگ همخونی میکردم…
**********
تو چت به پسره میگم کجایی هستی؟
**********
مانتو زرد پوشیدم رفتم بیرون
**********
ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ داﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ و داداﺷﻢ ﺧﯿﻠﯽ ازش ﺑﺪﻣﻮن ﻣﯿﻮﻣﺪ. ﯾﻪ روز اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ و ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﯾﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﺮﻩ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ. ﻣﻦ و داداﺷﻢ ﯾﻮاﺷﮑﯽ رﻓﺘﯿﻢ ﺳﺮاغ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎ و دوﻧﻪ دوﻧﻪ ﻟﯿﺴﺸﻮن زدﯾﻢ و ﮔﺬاﺷﺘﯿﻢ ﺳﺮ ﺟﺎش ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎی ﻟﯿﺲ زدﻩ ﻣﺎ رو ﺑﺨﻮرﻩ و ﻣﺎ دﻟﻤﻮن ﺧﻨﮏ ﺷﻪ. ﻋﺼﺮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ رﻓﺖ در ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻮن، اﻣﺎ ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮد. ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻫﻢ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ رو آورد و ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻤﻪ ﻧﺒﻮد، ﺧﻮدﻣﻮن اﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮرﯾﻢ!!! ﺣﺎﻻ ﻣﻦ و داداﺷﻢ .ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﺪوم ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ رو ﻣﻦ ﻟﯿﺲ زدم و ﮐﺪوم رو اون
**********
یکی از فامیلامون از خارج اومدن
**********
هر موقع بابام میگه بیا بشینیم دو کلام حرف بزنیم … از نمره ۱۳ ای که اول دبستان دیکته گرفتم تا هفته پیش که با دختر تو خیابون منو دید هرکارِ خلافی که کردم میاد جلو چشام !!
**********
پسر: عزیــــــــــــزم!!! دختر: جووونـــــم!!! پسر: گــــــــــلِ من!!! دختر: جانــــم؟؟ پسر: عشــــــقم!!! دختر: جان؟؟؟ پسر: زندگـــی من!!! دختر: بله؟؟؟ پسر: نفسِ من!!! دختر: زهـــرمار! بازم اسمم یادت رفته؟؟؟!!
**********
یارو تو ژاپن راننده ی تاکسی میشه… هرکی براش دست بلند میکنه میگه شوخی نکن دیگه… تورو الان رسوندم..!
**********
نشستیم با فک و فامیل اسم فامیل بازی میکنیم… داییم میوه از *ی* نوشته یه کیلو خیار..!! هیچ جوریم زیر بار نمیره که قبول نیست…
**********
کلاغ اولی : غار کلاغ دومی : غار ؟؟؟ کلاغ اولی : په نه په هتل ۵ ستاره!
**********
به سلامتیه دهه 70 یا ! که آخرین نسلی هستند که می دونند ننه همون مامانه:)) آخه این پسر ِدخترعموووو ما که گودزیلایی هس برا خودش به مامانش میگه سمیرا به باباشم میگه علی!!!:))
**********
بنابر گزارش همراه اول و ایرانسل : بیشترین SMS ارسالی تاسوعا عاشورا: دیدمت :-* منم دیدمت عزیزم :-*
[ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 9:7 ] [ sanaz ]
[ چهار شنبه 29 آبان 1392
] [ 15:54 ] [ sanaz ]
[ چهار شنبه 29 آبان 1392
] [ 15:47 ] [ sanaz ]
[ چهار شنبه 29 آبان 1392
] [ 15:43 ] [ sanaz ] |
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] |